نویسنده : دکتر زهرا آجیلی
آدمی هر روز بی آنکه بر رفتار و گفتار خود آگاه باشد، خویش را به دست رویدادها سپرده و با هیجانات و عاداتی که عمری با آن سپری کرده است ادامه می دهد.
ادامه می دهد... بی آنکه بداند مقصود چیست و مقصد کجاست؟
ادامه می دهد..اما تا به کجا؟
و به چه خاطر و به چه قیمتی!
از آنجایی که بخش زیادی از عملکرد آدمی واکنشی است و رنگی از خرد و دانایی در آن به چشم نمی خورد، گاهی در رویارویی با رویدادها دست به عملکردهایی می زند که زخم آن تا همیشه های او باقیست.
نسبت به یک اتفاق سالها خشم می گیرد و درد می کشد همه کس و همه چیز را متهم می کند و پیوسته به دنبال مقصر می گردد.
غافل از انکه مقصر اصلی در وجود خود او خانه دارد و چنان زیرکانه و هوشمندانه عمل می کند که...آدمی را یارای شناخت او نیست.
همه خوف آدمی را در درون است
ولیکن روی او دایم برون است
برون را می نوازد همچو یوسف
در او گرگی که او در قصد خون است
مولانای جان
اصل اول ریکی به ما هوشیاری قبل از انجام عمل می بخشد به این معنی که: از آغاز روز، با خودتان پیمان تازه ای می بندید که فقط امروز واکنشی نباشید.
اگر موردی نیز پیش آمد تا موجب خشم تان شد نسبت به آن آگاه بوده و در پذیرش آن از هرگونه واکنشی دوری کنید.
افراد و عملکردهای آنها را جدی نگیرید تا بواسطه شکسته شدن مرز های اخلاقی و رفتاری در دام خشم گرفتار نشوید که بی محابا در این آتش، وجود خویش را آزرده سازید.
به خاطر داشته باشید تماشای خشم در هنگام ابتلا به آن، با سرکوبی متفاوت است. شما تنها نظاره گر احوال درون خویش خواهید بود تا بواسطه آن دیو خشم را در خود نظاره گر بوده و خود را به این هیولای خطرناک نسپارید.
هر روز این عهد را با خود تکرار کنید: " که فقط برای امروز خشمگین نخواهم بود".
فقط برای امروز مراقب احوال درونم خواهم بود و یک امروز را نظاره گری خاموش.
پیمان یک روزه می تواند موجب آرامش روحی شما شده و این باور دروغین را به شما القا کند که روز دیگر و یا فردا پاسخی خواهم داد در حالیکه فریب ذهنی است که موقتا شما را از دام و کشش قدرتمند ذهن جدا می کند تا به مرور بر خشم خویش اشراف داشته باشید و خود را مدیریت کنید.
تکرار هر روزه و چندین بار، اصل اول ریکی و ( سایر اصل ها که در باب آن توضیحات مبسوطی ارائه خواهد شد)، بسیار کارساز است. چراکه نه تنها موجب آگاهی شما نسبت به عملکردتان می شود مقاومت ذهن واکنشی را نیز ضعیف خواهد کرد.
زین پس با خشم خود روبرو شده و قادر به شناسایی آن هستید و بی نیاز از پیدا کردن عامل ایجاد خشم که می تواند رویداد یا شخص باشد، به خود رجوع کرده و به عبارتی آگاهانه خشم خود را نظاره می کنید و در مرحله بعد مدیریت نه سرکوب. با بیشتر شدن فروغ این آگاهی، ذره ذره به سوی آرامش گام برداشته و در پذیرش رویداد ها بر می آیید.
با رسیدن به این فضای سکون و آگاهی، فرصت شناسایی ریشه های خشم در شما ایجاد خواهد شد به گونه ای که به جای جستن عوامل بیرونی که منجر به خشم گردیده است، علت را در درون خویش خواهید یافت.
فراموش نکنید که ریشه همه خوشی ها و ناخوشی ها در درون است هیچ چیز در بیرون نیست اما آدمی همه عمر راه را به بیراهه رفته و در عالم صورت به جستجو و شناسایی آن مشغول گشته است.
گفت پیغمبر که گر گویم به راست
نام آن دشمن که در جان شما است
زهره های پردلان هم بردرد
نه رود ره نه غم کاری خورد
(مولانا جلال الدین بلخی)
اینجاست که بی پرده و به وضوح درمی یابید، خودخواهی ها و منیت های پنهان و آشکار در وجود تان عامل اساسی چنین خشمی است. هر جا بر طبق مرادتان نباشد به هم می ریزید و هرکس و هرچیز که ساختارهای دروغین شما را متزلزل کند آشفته خواهید شد.
تا کی و کجا می توانید دیگران را مجبور به تغییر عملکردشان کنید؟
تا کی می خواهید برای همه تعیین تکلیف کنید؟
تا کی می خواهید از هر رفتار و گفتار برنجید و اندوهگین باشید؟
تا کنون چقدر موفق بودید؟
پس در پذیرش آنچه هست برآیید و بی آنکه پریشان شوید حد و مرزهایتان را مدیریت کنید تا بیگانه ای به حدود شما تجاوز نکند. مولانای جان می فرماید:
جمله خشم از کبر خیزد از تکبر پاک شو
گر نخواهی کبر را رو بی تکبر خاک شو
خشم هرگز برنخیزد جز ز کبر و ما و من
هردو را چون نردبان زیر آر و بر افلاک شو
هر کجا تو خشم دیدی کبر را در خشم جو
گر خوشی با این دو مارت خود برو ضحاک شو
گر ز کبر و خشم بیزاری برو کنجی بخسب
ور ز کبر و خشم دلشادی برو غمناک شو
رو تو قصاب هوا شو کبر و کین را خون بریز
چند باشی خفته زیر این دو سگ چالاک شو
مولانا
پایان
نویسنده : دکتر زهرا آجیلی